۱۳۹۲-۰۱-۲۸

ایران در نیمه‌ی قرن بیستم

"بدتر از همه این بود که جامعه‌ی ایران هیچ خشم و نفرتی نسبت به فساد نشان نمی‌داد. در بسیاری موارد به حقه‌بازان ِ
سرشناس احترام می‌گذاشت و بدکاریهای آنان را تصویب می‌کرد. هیچ جنبش سازمان یافته‌ای علیه دزدی و اختلاس
تشکیل نشده بود. تعداد ناچیزی از کسانی که متهم به دزدی می‌شدند تحت تعقیب قانونی قرار می‌گرفتند و تعداد کمتری
محکوم و مجازات می‌شدند. دزدان بزرگ تقریباً همگی از چنگ قانون می‌گریختند و حقه‌بازان مشهور می‌توانستند
با اندکی کسر آبرو همچنان در دستگاه دولت به کارشان ادامه دهند.
تقریباً هیچ چیزی در برابر انحطاط اخلاقی ایستادگی نمی‌کرد، نه آداب و رسوم عمومی؛ نه امانت قضایی، نه مطبوعات 
منعکس کننده‌ی افکار مردم و نه یک رهبر آرمانگرا.
بی اغراق می‌توانم بگویم که حکومت ایران یک حکومت فاسد است که بوسیله‌ی افراد فاسد و برای افراد فاسد بوجود آمده است.
در سرزمین شیر و خورشید افراد درستکار یک پدیده‌ی شگرف و مخالف با اصل را تشکیل می‌دهند."

آمریکاییها در ایران - آرتور میلسپو - ترجمه‌ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، 1370