۱۳۹۰-۰۵-۲۳

خاطرات

یه رفیق داشتم یه آر.دی قراضه داشت که شیش هفت تایی میچپیدیم توش
بعد تابستونا سر چهار راهها که میرسیدیم،شیشه ی ماشینو کیپ میدادیم بالا که یعنی
ماشین ما هم کولر داره
اصن یه وعضی بودا
از گرما می پختیم

۱ نظر: